روحالله سپندارند: محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران به آمریکای لاتین سفر کرده است، جایی که به حیاط خلوت امریکا شهرت دارد و شاهد انقلابها و کودتاهای متعددی بوده است. سرنوشتهایی اگر چه با تمایزات بارز اما با وجوه اشتراکاتی با شرایط ایران، موجب نزدیکیهایی میان ایران پس از انقلاب با کشورهای امریکای لاتین شده است.
آن هم زمانی که فیدل کاسترو به یکی از نمادهای انقلاب و مبارزه با امپریالیسم بدل میشود. با این حال سفر دیپلماتیک یک مقام ایرانی به آمریکای لاتین اتفاق تازهای نیست که در دولت یازدهم افتاده باشد. محمود احمدینژاد رئیس دولت سابق، علاقه خاصی به حیاط خلوت آمریکا داشت و در این میان ونزوئلا را بیش از همه دوست میداشت.
مراودات احمدینژاد با چاوز حتی تا بعد از مرگ او هم ادامه پیدا کرد و ماحصل سفرهای او دستکم چیزی جز بهرهبرداریهای رسانهای نبود. حالا شرایط به گونهای متفاوت است و از این منظر سفر ظریف به کوبا بیشتر قابل تامل به نظر میرسد چرا که دو کشور انقلابی حالا در شرایطی به سر میبرند که از یک مرحله تنش و تحریم عبور کردهاند و باب گفتوگوها را گشودهاند.
ایران در روزهای پسابرجام به سر میبرد؛ روزهایی که از پس چند سال تحریم و تنش هستهای، با روی کار آمدن دولت یازدهم مذاکرات با 5+1 در دستور قرار گرفت به توافق هستهای انجامید. کوبا هم سالها تحریمها را تحمل کرد و سرانجام باب گفتوگو را با ایالات متحده گشود. اما نخستین سوال این بود که آیا دیوارهای انقلاب فرو ریخته است؟ فیدل حالا از قدرت کنار گرفته است. آنها انقلاب کردند تا پیش چشمان آیزنهاور، به دیکتاتوری باتیستا که با حمایت امریکا و با کودتا بر سر کار آمده بود، پایان دهند.
اما انقلاب آنها چندان خوشایند ایالات متحده نبود. ۵۵ سال درها را به روی آنها بستند و تحریم بودند. کوبا مانند ایران کالای استراتژیکی هم نداشت که به آن ببالد. با این حال آمارهای خود سیا نشان میداد که در بسیاری از شاخصهای اجتماعی، کوبا حتی از توسعهیافتهترین و رفاهیترین کشورهای غرب هم جلوتر است؛ اما نمیتوان بیخود هم ادعای دروغین داشت، فشارها بیش از آن بود که آرمانهای انقلاب را رخصت تحقق بدهد. آنها حتی اگر هم میخواستند همه برابر باشند و یکسان بخورند، اما یک واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت: چیزی برای خوردن وجود نداشت. هیچ را از هر طرف که تقسیم کنی باز به هیچ میرسی. تحریمهای نفتی، حتی شوروی را از پای درآورد.
کوبا اما بعد از شوروی ۲۴ سال دوام آورد. حامیان انقلابی هم هر یک به گونهای به دام سرمایهداری افتادند، اما کوبا ایستاده بود. دو سال پیش که باب گفتوگو با ایالات متحده را گشودند، رائول میدانست که مردم گرسنه هستند و از این جهت بود که درِ خانه «کدخدا خوانده» را زد. این شرایط اگر چه پذیرش واقعیت موجود است، اما به معنای محق بودن این واقعیت نیست؛ بلکه بیش از هر چیز نشان غمانگیز بودن دنیایی است که هنوز ناخدای سرمایهسالاری، آزادیخواهی را نه با تیغ که با دشنهای به نام تحریم به محاق میراند. آن اتفاق شکست انقلاب نبود، انقلاب کوبا شکست نخورد، این ظلم دنیای سرمایه بود که کوبا را به ستوه آورد.
حالا دو کشور ایران و کوبا در روزهای پساتحریم رو در روی هم مینشینند تا با تمام فشارها و سختیهایی که بر دو کشور رفته است، راهحلهای اقتصادی خود را روی میز بگذارند و گشایشهایی را بسنجند که احتمالا بهای کمتری را به ساز و کارهای سرمایهداری بپردازند.
5252
نظر شما